دیروز به همراه شوهری رفتیم پیش دکتر ، سر تا پام استرس بود و از صبح تا ظهر همش آیت الکرسی میخوندم و صلوات میفرستادم تا این که وارد اتاق شدیم دکتر حالم رو پرسید و گفتم خداروشکر خوبم و گفت برو بخواب برای سونو ، رو تخت دراز کشیدم و دکتر اومد و بهم گفت نفس عمیق بکش چرا رنگت پریده انشالا که خیره ، صدای شوهری زد و اونم اومد سونو رو شروع کرد و گفت این نینیت هست میبینیش گفتم اره و یه چیز سفید رنگ نشونمون داد و گفت خداروشکر اینم قلبش هست و فقط خداروشکر میکردیم و شوهری فلش بهش داد گفت فیلم بگیرید و صدای قلب نفسم رو برامون گذاشت قربونش برم ، وقتی صدای قلبش رو شنیدم همش برا اونایی که منتظرن دعا میکردم که چنین لحظه ای نصیب تمام منتظرا بشه ، خیلی ورجه وورجه میکرد دکتر میگفت کوچیکه فرار میکنه دیگه یه جا گیرش آورد و دستگاه رو نگه داشت تا شوهری بتونه فیلم بگیره

صدای قلب نفسم

، ,رو ,دکتر ,صدای ,شوهری ,هفته ,و گفت ,و بهم ,و یه ,قلب نفسم ,صدای قلب
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها